قاصدک غم دارم
غم اوارگی و دربدری
غم تنهایی و خونین جگری
قاصدک وای به من
همه از خویش مرا می رانند
همه دیوانه و دیوانه ترم می خوانن
مادر من غم هاست
مهد وگواره ی من ماتم هاست
اسمان نگهم بارانیست
قاصدک غم دارم
غم به اندازه سنگینی عالم دارم
غم من صحراهاست
افق تیره ی او نا پیداست
قاصدک دیگر از این من مو تنهایی
و به تنهایی خود در هوس عیسایی
و به عیسایی خود منتظر معجزه ای غوغایی
قاصدک من زشتم
زشت چون چهره ی سنگ خار دار
زشت مانند زال دنیا.
نظرات شما عزیزان:
akbar 
ساعت12:21---9 دی 1390
سلام هی من نظر بدم تو سر نزنی رسمش نیست که .
|